محل تبلیغات شما

#دلنوشته_شب

سال 67 كه سال پایانی جنگ بود، توانستم كه با دستكاری شناسنامه تنها مدت 15 روز فقط در جزایر "مجنون" حضور پیدا كنم. !!!

اما همان 15 روز كافی بود تا زیربنای ذهنم ساخته شود.
در اعماق قلبم الگویی شكل گرفت، كه همه رفتار، گفتار، و كردار مسؤولین از ریز تا درشت را با همان معیار "مجنونی" ها می سنجیدم.!

همان هایی كه در "مجنون" ، از "عشق" به "جنون" رسیده بودند!

سالها در حسرت آن سالها میسوختم!
گهگاهی كه یادگاران آن دوران را در جایی میدیدم، به طرز عجیبی در دلم به آنها حسودی میكردم!
حتی بعضی هاشان  كه در دام دنیا گرفتار شده بودند را كه میدیدم در ذهنم برای لغزش شان! توجیهی میساختم.!
نمیخواستم قبول كنم كه قهرمانان دوران نوجوانی م ، مغلوب و فریفته دنیا شده اند.!

سالها گذشت، پی در پی و با سرعت.!
ناامیدی كم كم به سراغم می آمد.!
ناامید كه دیگر آن فصل "عشق و جنون" هرگز تكرار نخواهد شد!
كم كم یاد آن روزها هم از تاریخ در حال پاك شدن بود.

نسل جدیدی اطرافم را پركرده بودند!
نسلی كه هیچ شباهتی به قهرمانان "مجنون" ! نداشتند، و این بیشتر شعله وجودم را گداخته میكرد.

اما در ایام ناامیدی و یأس ، در روزهایی كه كوچه ها دیگر بوی شهید نمیدادند!
درست در ایامی كه با زخم زبان قهرمانان مرا میخراشیدند.
در روزهایی كه فرسنگ ها فاصله، به بلندای سال "نوری"  از "نور شهادت" و جانبازی دور شده و به تاریكی مطلق در حال رسیدن بودیم !

جرقه ای در "شام" زده شد، كه به سرعت گُر گرفت و آسمان دلِ تاریك مشتاقان را نورانی كرد.
مسابقه شروع شد.، السابقون. السابقون

فصل "رجالاً صدقوا"، 

صادقون در كلام و عمل پیشقدم شدند.!

آنهایی كه بعد از 67 همچنان "بكر" مانده بودند، زودتر به میدان رسیدند.
و آنهایی كه غل و زنجیر به پای داشتند، كمی دیرتر و دیرتر ، و آنانی كه قفل بر پای داشتند نرسیدند، یعنی نتوانستند كه برسند.!

بلیط پرواز در حال توزیع بود.، هر كدامشان در نقطه ای از "شام" قرار "عروج" داشتند.!
 ریف دمشق، داریا، جوبر، حجرالأسود، زینبیه، حماة، خناصر، حمص، تدمر، القصیر، لاذقیا، ریف حلب، العیس، شیخ یوسف، زنتان، خلصه، الحاضر، و خانطومان!
بیجی، البلد، هیت و سامراء.!
اینها همه نقاط پرواز بودند. پركشیدن به اوج ملكوت.، تا افلاك.، حتی بالاتر از ملائكه!

فرصت كم بود، و مسیر سنگلاخ و طولانی.!

خناسان همچنان در حال شلیك بودند.، باران تیرهای شك و شبهه و تردید.!

مدافعان اسد، پولهای میلیاردی، نه غزه، نه لبنان! و در آخر هم شبهه "مذاكره" با فرزندان ابی سفیان.!

جردن نشینان را چه خبر بود از احوال دل ابووهب ها و ابومریم ها!؟

فاطمی ها و حیدری ها و زینبی ها، از هزاران كیلومتر آنسوتر ، خود را به شام می رساندند تا بار دیگر "زینب" به اسارت نرود!

آری دوباره كربلا های 4 و 5 در حال تكرار در تاریخ بودند.!
جاماندگان از قافله والفجر و فتح المبین و بدر و خیبر و طریق القدس، فرصت را غنیمت شمردند ، شوق وصال یار و دیدار دوست ، آنان را به "محرم" حلب رسانیده بود!

اما رقیبان كم نبودند!
از دهه 60. از دهه 70.!

چه كسی باور میكرد كه دهه ماهواره و چت و تلگرام و فیس بوك ، جوانانی این چنین مخلص و عاشق شهادت را در دامان خود پرورانیده باشد!؟

 باز هم.
 السابقون. السابقون اولئك هم المقربون.!

"فائزون" گلچین شدند.!
و آنانی كه فقط "ادعا" داشتند ماندند، تا شاید "آدم" شوند.!

پاسپورت به اسم حیدر عبد الواحد مکی گم شده در مسیر مشهر

نعمت هایی که نمیبینیم

مراقب نمک های زندگی باشید

كه ,، ,ها ,كم ,بودند ,حال ,در حال ,ها و ,و آنانی ,آنانی كه ,را به

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

laxavapo Sheila's life جوک و sms جدید شهیدمحمدقنبر رحمه الله افرو چت|چت افرو|ایناز چت smokcatjule ندانم‌گرای حاضر ஜ ♥ღ زندگی با تـو ღ ♥ ஜ Metal Coat Hangers,Wood Clothes Rack,Plastic Clothes Hangers فروشگاه ساعت مچی زنانه